بسیجیان شهرستان کوهدشت

انتقاد امام خامنه اي از عدم اهتمام لازم به كرسي هاي آزاد انديشي

 

امام خامنه اي فرمودند: با وجود فشارهاي همه جانبه بيگانگان، صدها شخصيت و نخبه برجسته نظير شهيد شهرياري در رشته هاي مختلف، به تلاش فداكارانه و كارهاي برجسته و ماندگار مشغولند.
 

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

حقيقتاً از ته دل خدا را شاكرم و با همه ي وجود از خداي متعال سپاسگزاري ميكنم، به خاطر شما جوانهاي عزيز. به نظر من هر دلسوزي براي كشور، هر علاقه مندي به سرنوشت كشور، بايد از اين كه خدا امثال شماها را به كشور و به ما داده، از خداي متعال تشكر كند. من خيلي سپاسگزار اين نعمت بزرگ هستم. الحمدللَّه ما جوانهاي خوب، مؤمن، بااستعداد، آماده ي به كار، زنده و پرطراوت داريم؛ ديگر بيش از اين، يك ملت براي پيشرفت چه ميخواهد؟

مطالبي كه دوستان اينجا گفتند، بسيار خوب بود؛ حقيقتاً فكر شده بود، كار شده بود. البته من اين را عرض بكنم، هر حركتي آسيبهائي دارد؛ به تعبير معروف، هر ديكته اي بالاخره غلطهائي دارد. راه غلط نكردن، ديكته ننوشتن است. ملت ما امروز دارد يك ديكته ي سنگيني را مينويسد؛ مسئولين، دولت، ملت، راه دشواري را دارند طي ميكنند. يك جاهائي سكندري خوردن، لغزش پيدا كردن، زمين خوردن، طبيعي است. يك جا يك قدري خسته شدن، عقب ماندن، هيچ نبايستي ما را متوحش كند كه چرا اينجوري شد. نه اينكه من از ذكر اشكالات و ايرادها ناراحت بشوم؛ اصلاً، اين را مطمئن باشيد. يكي از دوستان به عنوان اعتذار ميگفتند نميخواهم انتقاد كنم؛ ميخواهم درددل كنم. انتقاد هم بكنيد، اشكال ندارد. ما كه از انتقاد و بيان عيوب و اشكالات هيچ ابائي نداريم. خود ما هم ميگوئيم، خوب هم حاضريم بشنويم؛ يعني هيچ اشكالي ندارد. نبادا تصور شود كه گفتن ايرادها ايراد دارد؛ ليكن آنچه كه مهم است، اين است كه وجود ايرادها ما را در صحت راه مردد نكند؛ در درستي كار، ما را متزلزل نكند. بمجردي كه يكي از همراهان فرضاً خسته شد، يا نشست، يا خواست ذره اي آب بخورد، يا برايش اشكالي پيش آمد، فراموش نكنيم كه كجا داريم ميرويم. هميشه قله را در مقابل چشم داشته باشيم. حرف من اين است.

مطالبي كه دوستان گفتند، بعضي از اينها البته مربوط به مسائل نخبگان است - كه به بنياد نخبگان مربوط ميشود - بعضي فراتر از مسئله ي نخبگان است، كه من اسمها را يادداشت كردم و ان شاءاللَّه گفته هاي برادران و خواهران هم در مجموعه ي دفتر مورد توجه قرار خواهد گرفت و به مسئولين منتقل هم ميشود. خب، بعضي از حضرات مسئولين هم اينجا حضور دارند، كه اين مطالب مورد توجه آنها قرار خواهد گرفت. بنابراين بعضي از اينها فراتر از مسئله ي نخبگان است؛ مربوط به مسئله ي علم است، مربوط به پيشرفت علم است. در اين زمينه ها نكاتي گفته شد كه به نظر من اينها بسيار درست بود. يك چيزهائي هم جنبه هاي اجرائي دارد، كه اين باز مربوط ميشود به خانم سلطانخواه، به حيث معاونت علمي رئيس جمهور. البته ايشان درست ميگويند؛ اين كار شبيه رشته هاي بين رشته اي دانشگاه است؛ يك كارِ بين رشته اي است و به نحوي به همه ارتباط پيدا ميكند. بايد دستگاه هاي مختلف هم به ايشان كمك كنند. من شنيده ام - نه از گزارشهاي رسمي؛ از گزارشهاي غير رسمي اطلاع دارم و شنيده ام - كه كارهاي خيلي خوبي انجام گرفته يا ان شاءاللَّه در شرف انجام است، كه اميدواريم خروجي آنها را مشاهده كنيم.

همين جا من عرض بكنم؛ اين سندي كه ايشان ذكر كردند، كار بسيار مهمي است. اين كه گفتند سند ملي نخبگان تدوين شده يا دارد تدوين ميشود يا در مراحل تصويب است، براي من خبر خوشي بود. همه ي اين مشكلاتي كه گفته شد، ناشي از فقدان چنين سندي است. ما مسئله ي شناسائي نخبه را داريم. پيش از شناسائي نخبه، شناسائي استعداد برتر را داريم كه در طول زمان تبديل به نخبه خواهد شد؛ چون هر صاحب استعداد برتر كه نخبه نيست؛ بتدريج به نخبه تبديل ميشود. پس اول شناسائي استعداد برتر است، بعد مسير اين صاحب استعداد برتر به سمت نخبه شدن، بعد رسيدن به نقطه ي ثمردهي - كه در واقع همان نقطه ي نخبه شدن است، كه معمولاً در مقطع تحصيلات تكميليِ كارشناسي ارشد و دكتري يك چنين چيزي پيش مي آيد و اين جوان به نخبه تبديل ميشود - بعد از آن، ادامه ي كار نخبه.

همه توجه داشته باشند - شايد هم همه تان توجه داريد - وقتي كسي حائز عنوان «نخبه» ميشود، تازه كار او شروع ميشود. خطاست اگر خيال كنيم كه حالا كسي نخبه شد، پس خيالش راحت، يك امتيازاتي هم دارد، يك نامي هم دارد؛ نه، وقتي كه نخبه شديم، اين اول راه است. خب، اگر بخواهيم همه ي اين مراحل را ببينيم و درست دنبال كنيم و تدوين كنيم، احتياج است به همين سندي كه ايشان اشاره كردند. بنابراين، اين سند مهم است. من تأكيد ميكنم؛ حالا كه تدوين شده، ان شاءاللَّه زودتر تكميل بشود يا اصلاح بشود يا تصويب بشود - هر كاري كه بناست بشود - و به مرحله ي اجرا دربيايد و عملياتي شود.

به چند مطلبي كه دوستان بيان كردند، اشاره ميكنم. راجع به آن مسئله ي اَشرافيت فرهنگي و آقازاده هاي فرهنگي كه آن دختر عزيزمان گفتند، من در اين زمينه واقعاً چيزي نشنيده ام. با اينكه تصور خودم اين است كه در مسائل گوناگون گزارشهاي متنوعي را ميشنوم، اما اين براي من خيلي حرف تازه اي بود. ايشان گفتند مصاديقي هم در اختيار دارند. حتماً به من منعكس بشود، يعني گزارش بنويسيد. واقعاً اگر چنين چيزي هست، خيلي بد است. من چيز قابل توجهي در اين زمينه نشنيده ام. البته ممكن است پسر يا دخترِ فلان مسئول توي دبيرستان يا توي دانشگاه پُز بدهد كه من مثلاً پسر فلاني ام، اما اين به صورت يك فرآيند تربيتي دربيايد، تأثيراتي بگذارد بر روي گزينش، بر روي سوادِ بيشتر پيدا كردن و چه و چه، خيلي چيز بدي است. اگر چنين پديده اي وجود داشته باشد، بايد جلويش را گرفت. من از خانمي كه اين مطلب را بيان كردند، ميخواهم كه اين موارد را بنويسند و براي من ذكر كنند.

نكته ي ديگر اين است كه يكي از دوستان گفتند جوانها كارهاي خوبي دارند ميكنند، در مسائل گوناگون فكر ميكنند، منتها براي اينها مجالي به منظور مطرح شدن و منشأ اثر قرار گرفتن وجود ندارد. فرض بفرمائيد در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، يا در همان نشستهاي راهبردي كه اشاره كردند - كه ان شاءاللَّه ادامه پيدا ميكند - جوانها هم حضور پيدا كنند. البته اين حرفِ منطقي است، اين حرف درستي است؛ حتماً حضور جوانها در بعضي از بخشها تأثير ميگذارد. اين را من بگويم؛ ببينيد شماها همه تان جوانيد و من در حضور شما جوانهاي عزيز - كه خب، همه تان بچه هاي من هستيد، فرزندان من هستيد - دوستانه و پدرانه به شما عرض ميكنم؛ اينجور نيست كه در همه ي بخشهاي گوناگون، حضور جوان مثبت باشد. يكي از خانمها در مورد قضا انتقاد كردند و گفتند وارد كردن قاضي هاي جوان، به ناكارآمدي دستگاه قضا منتهي ميشود؛ قاضي ها بايست پخته باشند. خيلي خوب، اين خيلي حرف جالبي بود؛ من اين حرف را يادداشت كردم. يك جاهائي همين جور است. البته در يك بخشهائي - كه بخشهاي محدودي هم نيست - حضور جوان تأثيرات بسيار مثبت و سازنده و پيشبرنده اي دارد؛ اصلاً فضاي جديد و افق جديدي را در مقابل چشم همه باز ميكند؛ اما همه جا اينجور نيست. به هر حال حتماً بايستي از جوانها استفاده بشود، منتها من اين نكته را بگويم؛ ببينيد عزيزان! فكر شما و كاري كه كرديد و راه نوئي كه پيدا كرديد، پيشنهادي كه به نظرتان رسيده، تأثيرگذاري اش فقط اين نيست كه اين فوراً به دستگاه اجرائي منتقل بشود و فوراً يك ترجمه ي عملياتي بشود و اجرائي و عملياتي شود؛ نه، اين تنها تأثير نيست. يكي از مهمترين تأثيرات همين فكر كردنها اين است كه شما فضاسازي ميكنيد، گفتمان سازي ميكنيد. در نتيجه، در يك فضاي معتقد به يك مبناي فكري يا عملي، رئيس جمهور هم همان جور فكر ميكند، وزير هم همان جور فكر ميكند، مديركل هم همان جور فكر ميكند، كاركنان هم همه همان جور فكر ميكنند؛ اين خوب است. و شما اين كار را انجام ميدهيد. فكر كنيد، بگوئيد، بنويسيد، در مجامعِ خودتان منعكس كنيد؛ آن كرسي هاي آزادانديشي را كه من صد بار - با كم و زيادش - تأكيد كردم، راه بيندازيد و اينها را هي آنجا بگوئيد؛ اين ميشود يك فضا. وقتي يك فضاي گفتماني به وجود آمد، همه در آن فضا فكر ميكنند، همه در آن فضا جهتگيري پيدا ميكنند، همه در آن فضا كار ميكنند؛ اين همان چيزي است كه شما ميخواهيد. بنابراين اگر چنانچه اين كاري كه شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعه ي دانشجوئي تان كرديد، فكري كه كرديد، ترجمه ي عملياتي نشد، به صورت يك قانون يا به صورت يك دستورالعمل اجرائي درنيامد، شما مأيوس نشويد؛ نگوئيد پس كار ما بي فايده بود؛ نخير. و من به شما عرض بكنم؛ در اين پانزده شانزده سال اخير، همين حركت علمي اي كه آغاز شده، همين جور آغاز شده؛ همين جور امروز علم شده يك ارزش؛ چند سال قبل اينجوري نبوده. ما همين طور روزبه روز هي پيش رفتيم.

يك روزي يك چيزهائي گفته ميشد كه به گوشها سنگين مي آمد. من يك روزي مسئله ي «توليد علم» را مطرح كردم، بعد ديدم بعضي جاها نشسته اند روي كلمه ي «توليد علم» دارند خدشه ميكنند - حالا يك مناقشه ي لفظي - كه علم قابل توليد نيست! امروز اين به صورت يك گفتمان قطعي در آمده؛ شماها گله منديد از اين كه اين كار در مقطع خاص خودش پيش نميرود. اين خيلي پيشرفت است. بنابراين بايستي كار كرد. و كار كنيد، فكر كنيد؛ حتماً تأثير دارد.

از من سؤال شد نظرم در مورد علوم پايه چيست؟ همين طور كه اشاره كردند، من چندين بار راجع به علوم پايه بحث كرده ام. من علوم پايه را خيلي مهم ميدانم. من يك وقتي گفتم علوم پايه در مقايسه ي با علوم كاربردي اي كه ما داريم، مثل يك ذخيره ي بانكي است در مقابل پولي كه شما توي جيبتان ميگذاريد. شما براي خودتان يك مقدار ذخائر بانكي داريد كه پشتوانه ي كار شما، مايه ي اميد شما، منشأ درآمدهاي شما آن است. البته يك مقدار هم پول توي جيبتان ميگذاريد و خرج ميكنيد. نميخواهيم جسارت كنيم؛ واقع قضيه اين است. اين علوم كاربردي اي كه امروز وجود دارد، اينها همه اش همين پولهائي است كه ما داريم خرج ميكنيم. يك ملت مجبور است مهندسي داشته باشد، شهرسازي داشته باشد، صنايع داشته باشد، پزشكي داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ اينها پولهائي است كه روزانه داريم خرج ميكنيم؛ اما مايه و ريشه ي اصلي اين علوم، علوم پايه است.

من امسال ماه رمضان هم راجع به علوم انساني يك صحبتي با همين دانشجوها و جوانها كردم، قبلاً هم يك صحبتهائي داشتم، ان شاءاللَّه بعداً هم ما يك جلسه اي مخصوص علوم انساني با همين اصحاب فكر و فرهنگ و امثال شما جوانهاي خوب خواهيم داشت. علوم انساني روح دانش است. حقيقتاً همه ي دانشها، همه ي تحركات برتر در يك جامعه، مثل يك كالبد است كه روح آن، علوم انساني است. علوم انساني جهت ميدهد، مشخص ميكند كه ما كدام طرف داريم ميرويم، دانش ما دنبال چيست. وقتي علوم انساني منحرف شد و بر پايه هاي غلط و جهان بيني هاي غلط استوار شد، نتيجه اين ميشود كه همه ي تحركات جامعه به سمت يك گرايش انحرافي پيش ميرود. امروز دانشي كه غرب دارد، شوخي نيست؛ چيز كوچكي نيست. دانش غرب يك پديده ي بي نظير تاريخي است؛ اما اين دانش در طول سالهاي متمادي در راه استعمار به كار رفته، در راه برده داري و برده گيري به كار رفته، در راه ظلم به كار رفته، در راه بالاكشيدن ثروت ملتها به كار رفته؛ امروز هم كه مي بينيد چه كار دارند ميكنند. اين بر اثر همان فكر غلط، نگاه غلط، بينش غلط و جهتگيري غلط است كه اين علم با اين عظمت - كه خود علم يك چيز شريفي است، يك پديده ي عزيز و كريمي است - در اين جهتها به كار مي افتد. البته در مورد علوم انساني نكات خوبي را يكي از دوستان اينجا بيان كردند.

من چند تا نكته را اينجا يادداشت كرده ام كه به شما عرض بكنم. يك مسئله اين است كه كشور نياز دارد به دانشمنداني كه عاشق كشور و عاشق مردم و عاشق هويت خود و سرنوشت ملت خودشان باشند. بدون اين احساس دلبستگي، كار پيش نميرود. آن دانشمندي كه دانش برايش ابزاري است براي پول درآوردن و اينها، او نميتواند خيلي به سرنوشت كشورش كمك كند. من به شما عرض بكنم؛ در طول زمان - البته هميشه همين جور بوده، اما امروز بيشتر است - دنيا يك مصاف بوده است، محل درگيري بوده است، يك عرصه ي معارضه و مبارزه ي انسانها بوده است به خاطر طبيعت انسانها؛ هر كسي كه احساس قوّت كرد، پنجه مي اندازد در آن فرد ضعيف؛ ترحمي وجود ندارد. مگر اينكه مهار و زمام دين و اعتقاد ديني وجود داشته باشد. سرداران صدر اسلام وارد كشورها كه ميشدند، هرچند آن ملتهاي مغلوب نهايت سختگيري را با آنها كرده بودند، اما وقتي وارد ميشدند، با اخلاق وارد ميشدند و رفتار دينمدارانه ميكردند. حتّي تا زمان جنگهاي صليبي - چند قرن بعد از آغاز اسلام - همين معنا وجود داشته. وقتي مسيحي ها كه از اروپا آمده بودند، وارد بيت المقدس ميشدند، مسلمانها را قتل عام ميكردند - ميدانيد جنگهاي صليبي نزديك دويست سال طول كشيده، هي رفت و برگشت داشته - وقتي مسلمانها غالب ميشدند، بعكس؛ نسبت به آنها محبت ميكردند. در صدر اسلام، در همين منطقه ي شامات كه متعلق به امپراتوري روم شرقي بود، يك اقليت يهودي وجود داشتند؛ وقتي مسلمانها آمدند، اينها قسم ميخوردند - عين عبارت آنها در تاريخ ثبت شده - ميگفتند به تورات قسم، شماها بهترين مردماني هستيد كه تا حالا اينجا بر ما حكومت كرده ايد. واقع قضيه هم همين بود. اين به خاطر مهار دين است. دين كه نبود، يك ملت غالب، ملت مغلوب را ميفشرد؛ دينش را، فرهنگش را، اخلاقش را، حيثيتش را، غرورش را نابود ميكند، افتخاراتش را محو ميكند. من نميخواهم از بعضي از دولتهاي غالب اسم بياورم. البته آمريكا و غرب و اينها ظلم و جنايت ميكنند، اما مخصوص آنها نيست؛ بعضي از كشورهاي ديگر هم اينطور هستند؛ يك جاهائي غلبه پيدا كردند، آنقدر وحشيگري كردند كه بعد از گذشت سالهاي متمادي، از خواندن آن وقايع و از شدت قساوتي كه اينها به خرج دادند، مو بر تن انسان راست مي ايستد.

خب، يك ملت حالا ميخواهد قدرت خودش را حفظ كند؛ مانع بشود از اين كه به او هجوم بياورند؛ چه هجوم ظاهري و مادي و نظامي و امنيتي، چه هجوم نرم افزاري، هجوم اخلاقي، هجوم فرهنگي، تحقير فرهنگي - كه در دهه هاي اخير در دنيا باب شده - بايد چه كار كند؟ بايد هم سياستمدارش، هم دانشمندش از خود فداكاري نشان بدهند. مقصودم اين نيست كه حالا شما كه نخبه هستيد، جوانيد، برويد خودتان را فدا كنيد، هيچ چشمداشت مادي نداشته باشيد؛ نه، ما اين پرتوقعي ها را هم نداريم. اما بدون دلبستگي هاي معنوي، يك مجموعه ي نخبه - چه نخبه ي سياسي، چه نخبه ي علمي - نميتوانند كشورشان را حفظ كنند؛ نميتوانند به او قدرت بدهند.

در بين سياستمدارها هم همين جور است. اگر سياستمدار به فكر خودش بود، به فكر راحتي خودش بود، به فكر جيب خودش بود، به فكر شهوتراني خودش بود، نخواست بپردازد به آن همّ و غم اساسي و اصلي كه به طور طبيعي آسايش خودش را تحت تأثير قرار ميدهد، اين كشور شكست خواهد خورد؛ نشانه اش شكست سلسله هاي پادشاهيِ متماديِ پشت سر هم است. صفويه يك دولت مقتدر بود؛ با اقتدار سر كار آمد، با ايمان سر كار آمد؛ بعد به خاطر همين ضعفها، به خاطر غلبه ي همين خصوصيات، كارش به آنجا رسيد كه ميدانيد. قاجاريه بدتر از آنها، پهلوي از همه شان بدتر.

در زمينه ي علم هم همين جور است. اگر دانشمندِ علاقه مند به سرنوشت كشور، آماده ي فداكاري در اين راه - فداكاري به حسب خودش - در يك كشوري وجود داشت، آن كشور رشد ميكند. چيزي كه ميتواند اين نيرو را به وجود بياورد، اين پيشرفت را به وجود بياورد، بهتر از همه چيز، ايمان است. اگر اين ايمان بود، كشور پيشرفت ميكند. پيشرفتهاي علمي اي كه امروز در كشورمان وجود دارد - كه البته حتماً به آنها قانع نيستيم - ارزش و قيمت ذاتي اش از پيشرفتهاي متعارف علمي در دنيا بمراتب بيشتر است. چرا؟ چون ما از تبادل علمي، از استفاده ي علمي، از كمك علمي ديگران محروم بوديم. ما زير فشار بوديم، درها به روي ما بسته بود؛ در عين حال شخصيتهاي برجسته اي پيدا شدند، «شهيد شهرياري»اي پيدا شد - كه البته ده ها نفر مثل او در بين ما بودند و الحمدللَّه هستند - ده ها و صدها نفر در رشته هاي مختلف پيدا شدند كه اينها كارهاي برجسته اي كردند؛ هيچ استفاده اي هم از دانشگاه ها و پژوهشگاه هاي غرب و از اساتيد غربي نكردند. البته از دستاوردهاي غرب حتماً استفاده كردند؛ بايد هم بكنيم.

يكي از دوستان حرف درستي زدند؛ گفتند بيگانه گريزي و بيگانه ستيزي، ما را به جائي نميرساند. بله، همين جور است؛ منتها توجه داشته باشيم؛ اين كه ما گاهي ميگوئيم بيگانه ستيزي يا بيگانه گريزي، معنايش اين نيست كه ما از دانش و دستاورد او خودمان را محروم كنيم؛ ابداً. من بارها گفته ام: ما كاملاً حاضريم شاگردي كنيم، براي اينكه ياد بگيريم؛ منتها هميشه نبايد شاگرد بمانيم؛ نكته اين است. ملت ما ميتواند به جائي برسد كه ديگران بيايند شاگردي او را بكنند. من آن قله را در نظر دارم؛ بايد به آن سمت پيش برويم. بنابراين براي مجموعه ي علمي تلاش و همت مخلصانه و خالصانه لازم است تا بتوانند كار كنند. الحمدللَّه شماها اين ظرفيت را داريد، اين استعداد را داريد؛ خدا را شكر. شماها ميتوانيد عزت اين ملت را برگردانيد.

عزيزان من! بيش از ده ها سال، عزت ملت ما، غرور ملت ما، افتخار ملت ما پامال شد. انقلاب، ما را به خود آورد و متوجه به خودمان كرد. كشور ما با اين سابقه ي تاريخي، با اين سابقه ي علمي، با اين ذخائر عظيم علمي و فكري كه ما داشتيم، با آن بزرگان علمي اي كه كشور ما در دوران جهالت و غفلت دنيا اينها را تربيت كرده - «ابن سينا»ها، «محمدبن زكريا»ها، «فارابي»ها، «خواجه نصير»ها و چه و چه، اينها مال دوران جهالت بشريت است؛ مال قرون وسطي است كه هيچ خبري از دانش، هيچ فروغي از دانش در دنيا نبود - اين كشوري كه يك چنين ظرفيتي و يك چنين استعدادي دارد، كارش به جائي برسد كه براي اوّليات زندگي خودمان هم بايد چشم به دست ديگران داشته باشيم. سياستمداران ما - بي عرضه هاي عقب افتاده - ميگفتند ايراني يك لولهنگ هم نميتواند بسازد! لولهنگ اين آفتابه هاي گِلي بود. خاك بر سر آن سياستمداري كه از ملتش اينجوري حرف بزند. يا آن يكي ميگفت كه ما از فرق سر تا نوك پا بايستي فرنگي بشويم تا بتوانيم پيش برويم! خب، اينها بي عرضگي است؛ اينها عقب افتادگي است كه يك عده اي به خاطر ضعفهاي خودشان، اين ضعفها را بر ملت تحميل ميكنند؛ ملت تحقير ميشود. انقلاب اينها را از بين برد؛ ما به خود آمديم. خوشبختانه كارهاي خوبي انجام گرفته، ظرفيتهاي خوبي آشكار شده؛ ما پيشرفت كرديم و ان شاءاللَّه پيشرفت خواهيم كرد.

من ميخواهم اين را به مسئولين دولتي بگويم كه سرمايه گذاري در توليد علم و نوآوري علمي، براي كشور ما و ملت ما سود مضاعف داشته؛ اين راه را رها نكنيد. سرمايه گذاري براي توليد علم و براي نوآوري هاي علمي و براي پيشرفت علمي بايستي روزبه روز بيشتر شود؛ نبايد كم شود. البته امروز حتّي به اندازه اي كه مثلاً كشور انگليس يا ايتاليا يا فرانسه در آن اوائل ورودشان در عالم صنعت و علم، سرمايه گذاري ميكردند، ما آنقدر سرمايه گذاري نميكنيم؛ سرمايه گذاري مان كمتر است. هرچه ممكن است، بايستي سرمايه گذاري علمي بيشتر شود.

البته اين سرمايه گذاري ها بايد با ارتقاء مديريت هم همراه باشد؛ من اين را بخصوص به مسئولين محترم دولتي تأكيد ميكنم. اگر ما منابع مالي را افزايش هم بدهيم، توزيع هم بكنيم، سرريز هم بكنيم، پخش هم بكنيم، اما ارتقاء مديريت در اين بخش وجود نداشته باشد، منابع مالي هدر خواهد رفت. در دانشگاه ها، در مجموعه ي علمي كشور، در همين بخش معاونت علمي رئيس جمهور، ارتقاء مديريت لازم است. اين مراكز دولتي اي كه با مسئله ي علم و دانشگاه ارتباط پيدا ميكند، حتماً بايد ارتقاء مديريتي پيدا كند و البته سرمايه گذاري هم بكند.

يك نكته ي ديگر، مسئله ي ارتباط صنعت و دانشگاه است، كه يك مسئله ي قديمي است. البته پانزده شانزده سال پيش - حالا خوب است تاريخچه اش را نگويم - اين مسئله مطرح و دنبال شد و بالاخره به صورت يك فكر رائج درآمده كه همه مايلند. خب، ما اين كار را چگونه تحقق ببخشيم؟ صنايع ما اگر بخواهند از رقابتهاي بازار عقب نمانند، به پيشرفت علمي و نوآوري احتياج دارند. اين نوآوري، زمينه اش در دانشگاه هاي ما، پژوهشكده هاي ما، پژوهشگاه هاي ما كاملاً فراهم است. اين پژوهشگاه هائي كه چند بار توصيه شد كه در كنار دانشگاه ها و وابسته ي به دانشگاه ها به وجود بيايد، ميتواند يك بخشي را در اختيار صنايع بگذارد كه آنها در اين پژوهشگاه ها شركت كنند و از ناحيه ي آنها نيازهاي خودشان را برطرف كنند. اين كاري است كه هماهنگي اش در همين بخش دولتي ميسر است. بايد بنشينند براي اين كار برنامه ريزي كنند؛ هم براي صنعت خوب است، هم براي دانشگاه خوب است. دانشگاه وقتي ناظر به نياز جامعه و نياز بازار و بازار كار بود، طبعاً جهت خودش را پيدا ميكند؛ شور و نشاط بيشتري هم پيدا ميكند؛ البته براي دانشگاه ها درآمدزا هم هست. صنعت هم وقتي متكي بود به نگاه نو و فكر نو و توليد علم و فناوري - كه اين در دانشگاه ها تحقق پيدا ميكند - طبعاً پيشرفت پيدا ميكند. ما به اين نيازمنديم؛ اين هم بايستي حتماً انجام بگيرد.

همين جا من راجع به محصولات توليدي كشور - كه يكي از دوستان اينجا اشاره كردند، من هم يادداشت كرده بودم كه بگويم - نكته اي را عرض كنم. خوشبختانه ما در كشور و در بخشهاي مختلف، محصولات كيفي داريم. قسمت عمده اي از توليدات كشور، مصرف كننده اش دستگاه هاي دولتي ما هستند. دستگاه هاي دولتي بايستي جزم و عزم داشته باشند بر اين كه جز توليدات داخلي - در آن مواردي كه توليد داخلي وجود دارد - هيچ چيز ديگر مصرف نكنند. يعني واقعاً در محصولاتي كه مشابه داخلي دارد، مطلقاً ممنوع بشوند كه از خارج چيزي وارد نكنند. اين را بخواهيد، در دولت مطرح كنيد، آقاي رئيس جمهور به دستگاه هاي دولتي دستور بدهد؛ و اين ممكن است. ما اين را تجربه كرده ايم. در مواردي به صورت قاطع به يك دستگاهي گفته شد كه اين كاري كه دارد انجام ميگيرد، بايد هيچ محصول غير ايراني در آن به كار نرود؛ و شد، و به بهترين وجهي هم انجام شد. اگر مديران ما عزم را جزم كنند براي اينكه محصول ايراني را، توليد ايراني را به كار بگيرند، هم توليداتِ باكيفيت هست، هم خود اين كار موجب ميشود كه در توليدات داخلي كيفيت بالا برود. اين كار را حتماً بايستي انجام بدهند.

البته من شنيدم كه دستگاه ها و بانكها و اينها حمايتشان از توليدات داخلي هم ضعيف است؛ يك جاهائي آن توليدكننده ها به خاطر عدم حمايت، به ورشكستگي كشيده ميشوند. با اين مسئله هم بايستي حتماً در خود دولت مقابله بشود؛ يعني دستور داده بشود.

بله، يك نكته اي هم گفته شد، كه اتفاقاً من هم همين را اينجا يادداشت كردم؛ كه گاهي اوقات در معاملاتي كه دستگاه دولتي با توليدكننده ي داخلي ميكنند، بدحسابي هست؛ در حالي كه وقتي اين معامله را با يك صنعتگر خارجي ميكنند، پول را نقد ميدهند؛ اما اين را همين طور كش ميدهند - يك سال، دو سال - طلب او را هم نميپردازند. بايد جلوي اينها گرفته شود.

يك مسئله هم مسئله ي مقالات علمي است. خوشبختانه مقالات از لحاظ كمّي، و در مواردي از لحاظ كيفي، پيشرفت خيلي خوبي داشته؛ منتها يك نكته ي مهمي وجود دارد كه من چند بار تا حالا مطرح كردم و خوشبختانه ديدم امروز هم در حرفهاي بعضي از دوستان همين نكته تكرار ميشود، و آن اين است كه توليد مقاله هدف نيست. اولاً كيفيت مقاله مهم است. از اين مهمتر، جهت مقاله است؛ اين مقاله را براي چه مينويسيم؟ اين افزايش تعداد مقالات بايد خودش را در بازار كار ما و توليد ما و زندگي واقعي ما نشان بدهد. مقاله بايد بر طبق نياز كشور نوشته بشود؛ اين خيلي مهم است. بنابراين هم مسئله ي كيفيت مقاله هاست كه مهم است، هم اينكه مقاله بايد براي رفع يك نيازي در كشور تهيه بشود. اگر اين شد، حالا گيرم يكي هم يك مقاله اي نوشت و به ديگري فروخت. گفت: «تو بدم؛ هر جور ميخواهي، بدم». حالا ما آنجوري نگوئيم. مقاله اگر به نفع كشور است، به نفع يك جهتي است، به هر شكلي باشد، خوب است؛ اما صرف اينكه يك مقاله اي نوشته بشود، اين هدف نيست. رشد ميزان مقاله، هدف نيست؛ در صنايع و در بازار بايد خودش را نشان بدهد.

مسئله ي كشاورزي هم كه مطرح كردند، مسئله ي بسيار مهمي است و راست است؛ كشاورزي از بخشهائي است كه در همه ي دنيا مورد حمايت ويژه ي دولتي قرار ميگيرد. اين بخش بايد حتماً مورد توجه باشد.

به هر حال جلسه ي امروز جلسه ي خيلي خوبي بود. من ان شاءاللَّه اين نوشته ها را از دوستان ميگيرم و مطالعه و پيگيري ميكنم. اميدواريم خداوند متعال به شماها توفيق بدهد و كمك كند و فرداي كشور با دست شما جوانان عزيز ان شاءاللَّه به آنچه كه هدفهاي متعالي اين انقلاب است، هرچه نزديكتر باشد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

در ابتداي اين ديدار، سخنگويان كميسيونهاي پنجگانه اجلاس نخبگان جوان، نتايج بحثهاي فشرده صدها دانشجوي نخبه و استادان دانشگاهها را بيان كردند. اسامي اين 5 نخبه دانشگاهي عبارت است از :
دكتر نيما رضايي: عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي دانشگاه تهران ـ سخنگوي كميسيون سلامت
سيد سعيد سرافراز : دارنده مدال طلاي المپياد 86 ـ سخنگوي كميسيون انرژي
حسن نيك آئين: دارنده مدال نقره المپياد كامپيوتر ـ سخنگوي كميسيون صنعت
دكتر عليرضا شايسته: دارنده مدال طلاي المپياد جهاني شيمي ـ سخنگوي كميسيون علوم انساني
و سعيد صالحي پور: دارنده مدال طلاي المپياد دانشجويي رياضي ـ سخنگوي كميسيون علوم پايه
شناسايي، جذب، پرورش نخبگان در رده هاي مختلف مديريتي و مديريت تحول در كشور از نكات اصلي مطرح شده در اين بخش از ديدار بود.

سخنگويان كميسيون هاي اجلاس نخبگان جوان، يك انتقاد صريح و يك نكته مثبت مديريتي هم مطرح كردند: انتقاد از مديراني كه سيستم مديريت فردي را دنبال مي كنند و به نخبگان اهميت لازم را نمي دهند و استقبال از ديدگاه مديران و مسئوليني كه خرد جمعي و استفاده از نخبگان را مبناي سيستم مديريتي خود قرار داده اند.

نياز كشور به تدوين نقشه جامع در عرصه هاي مختلف، نكته مشترك ديگري بود كه سخنگويان كميسيون هاي سلامت، انرژي، صنعت، علوم انساني و علوم پايه بيان كردند.

اهميت كار فرهنگي بر روي نخبگان با توجه به تاثيرگذاري و الگوسازي آنها در جامعه، ضرورت توجه همزمان نخبگان به كلان نگري و درك درست شرايط كشور، حل مشكلات شركتهاي دانش بنيان، ايجاد ارتباط ميان نخبگان ايده پرداز و مراكز اجرايي و صنعتي، ضرورت توجه بيشتر به علوم پايه بعنوان مبناي توسعه و تكنولوژي برتر، فراهم شدن امكانات لازم براي ارتقاي علمي استعدادهاي برتر در داخل كشور، انتقاد از برخي نواقص بنياد علمي نخبگان از جمله در زمينه پرورش نخبگان و اهميت توليد الگوهاي صحيح بومي در حوزه هاي هنري از جمله سينما از ديگر نكاتي بود كه به عنوان جمع بندي اجلاس نخبگان مطرح شد.

پس از بيان اين جمع بندي، هفت نفر ديگر از نخبگان به بيان ديدگاههاي مختلف خود پرداختند. اين افراد به انتخاب خودِ نخبگان، از ميان صد نفر كه خواستار بيان نظراتشان در اين ديدار بودند انتخاب شده بودند. اسامي اين نخبگان جوان:
* مهتاب ترك بيات: نفر سوم كنكور هنر ـ دانشجوي كارشناسي دانشكده هنر
* سيد محمد امين آقامير: نفر سوم المپياد فيزيك ـ كارشناسي ارشد مديريت دانشگاه صنعتي شريف
* جعفر حسني: رتبه اول دكتراي دانشگاه تربيت مدرس
* آزيتا بلالي اسكويي: برگزيده جشنواره هاي خوارزمي و فارابي ـ عضو هيأت علمي دانشگاه تبريز
* ميرهادي رهگشايي: طلاي المپياد فيزيك ـ دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف
* خديجه مظفري: رتبه سوم المپياد حقوق ـ دانشجوي دانشگاه تهران
و ناصر صباغ نيا: دارنده رتبه اول مهندسي كشاورزي
نكاتي كه نخبگان در اين بخش از ديدار مطرح كردند طيف وسيعي از مسائل دانشگاهي، علمي ـ فرهنگي ـ اجتماعي ـ سياسي و اقتصادي را شامل مي شد.

انتقاد از درسهاي قديمي و عمدتاً غربي رشته هاي هنري، لزوم استفاده از جوانان نخبه در مراكز مديريت فرهنگي بويژه شوراي عالي انقلاب فرهنگي و ضرورت توجه به معماري اسلامي ـ ايراني در آرايش عمومي شهرها مهمترين نكاتي بود كه چند نفر از نخبگان جوان در زمينه مسائل فرهنگي ـ اجتماعي مطرح كردند. نخبگان جوان همچنين از كمبود فضاي تعامل حوزه و دانشگاه ـ حاكم شدن نگاه كمّي در حوزه پژوهشي و مقالات علمي ـ ضعف ارتباط دانشگاه و صنعت ـ و كمبود حمايت هاي اجرايي، فرهنگي و اقتصادي از توليدات داخلي سخن گفتند و خواستار ايجاد كرسي هاي پژوهشي اصلاح نظام قضايي با هدف سرعت يافتن روند رسيدگي به پرونده ها و توجه بيشتر دولت به بخش كشاورزي شدند.

خانم دكتر سلطانخواه معاون علمي و فناوري رئيس جمهور نيز در اين ديدار اعلام كرد: تهيه و تصويب آئين نامه تسهيلات جذب و نگهداري نيروهاي نخبه در دستگاههاي اجرايي، تشكيل هيأت هاي جذب نخبگان، بستر سازي براي ورود نخبگان به كسب و كار دانش بنيان، ايجاد زمينه ادامه تحصيل نخبگان در كشور، و تصويب آئين نامه اعطاي بورس دكترا به نخبگان از جمله اقدامات بنياد ملي نخبگان است.

رئيس بنياد ملي نخبگان همچنين از در دست تدوين بودن سند راهبردي كشور در امور نخبگان خبر داد و افزود: تدوين اين سند ملي در مراحل نهايي است كه پس از آماده شدن، به شورايعالي انقلاب فرهنگي ارائه خواهد شد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
Design By : Night Melody