دیروز و امروز


























بسیجیان شهرستان کوهدشت

ديروز از هر چه بود گذشتيم،امروز از هر چه بوديم ...!! آنجا پشت خاكريز بوديم و اينجا در پناه ميز ...!! ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود ...!! آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو !! مي دهد...!! الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم . بصيرمان كن تا از مسير برنگرديم و آزادمان كن تا اسير نگرديم...

سردار شهيد شوشتري

امروز وقتی تو دبیرخانه فرماندهی سپاه استان رفتم چشمم به این متن که زیر شیشه میز گذاشته بودند افتاد باور کنید یه لحظه مونده بود گریه کنم خودمو گرفتم چندین بار متنو خوندم و یه قلم و کاغذ گرفتم و متنو نوشتم  الانم هم چندین بار این متنو خوندم ولی سیر نمی شم خیلی حرفا پشت این کلمات به نظر ساده نهفته شده و من و تو خیلیاشو نمی فهمیم تو کلماتش گیر کردیم چه برسه به محتواش.

دیروز هر چه بودیم گذشت امروز کی هستیم ؟ چه چهره ای پشت این صورتمون نهان داریم؟ چرا ما همیشه به گذشته می نازیم پس امروزمون کجاس؟ چرا از امروز حرفی نمی زنیم؟ یه زمانی پدران ما رفتن جانشون رو کف دست گذاشتن رفتن پشت خاکریزها. ولی امروز چه کاره اند؟

بله دیروز آنها باید تو یاد و خاطره ما حک بشه ولی امروزمون چی؟ آیا نباید رفتار امروزمون رو از اون دوران بگیریم؟ نه فقط پدرانمون و صد البته ماها . ما جوانا باید از امامون و شهدامون درس بگیریم. ولی نه ،ما فراموش کردیم همه چیزو فراموش کردیم. امروز فقط مواظیم ناممون تو ناما گم نشه... ایمانمون بو!! میده... فقط دنبال پشت میز نشستنیم ... خاکو و دیروز و شهدا و .... همه رو فراموش کردیم . داریم کجا میریم این جاده انتهایی نداره . انتهاش اسارته ، انتهاش بی بصیرتیه، انتهاش باتلاقه، انتهاش ....

نمی دونم خودمم نمی دونم راستشو بخوای زیاد تو نخ شهید شوشتری نرفته بودم در همین حد که اسمن می شناختمش ولی امروز وقتی تو اینترنت سرچ کردم خیلی چیزا رو ازش خوندم باور می کنین مات و مبهوت مونده بودم این سردار رشید سپاه که با ریشهای سفیدش چه دل پاکی و صاف و بی آلایشی با خدای خودش داشته که چند دقیقه قبل از شهادتش آرزوی شهادت میکنه. خدا چه زود جوابشو داد ....

خوش به حالت که راهتو پیدا کردی و رفتی ولی من روسیاه مات و حیران فقط به اطراف خودم نگاه می کنم تو این چند تکه دنیا گیر کردم تو لجناب موندم فقط دنبال نام و شهرت و میز و .... هستم خیلی چیزا رو فراموش کردم .

باور کنید هر بار می خونمش یه حرف جدید ازش در می آرم نصیرمان باش، یعنی تنها یار و نصیردهنده خداست. تا او نصیرمان نباشد بصیر نمی شویم.

سرباز ولایت بصیر بودن خودشو تنها از تنهاترین بصیر بخش تام یعنی خدا می خواد تا به آرزوهاش یعنی ثابت قدم ماندن استوار بمونه.

خدایا ما چقدر غافلیم که این شهدای عزیز والامقام که در عصر ما زندگی می کردن رو نشناختیم بعضی از ماها از روی تنبلی حرفمون اینه شهید همتا و باکریها و زین الدین ها و .... ندیدیم پس نمی تونیم اونارو سرمشق خودمون قرار بدیم این شهدای عزیز رو چه بهانه ای داریم هر چند که بهانه های قبلیمون هم قابل قبول نیست.

بعضی موقع ها به بعضی از کارام فکر می کنم می بینم که امام و شهدا اصلن از این کارام راضی نبودن ولی چه کنم که گول شیاطنو خوردم . خدایا تو کمکم کن تا تو این دنیا و اون دنیا شرمنده امام و شهدا نشم!!!

خدایا تو نصیرم باش تا راه امام و شهدا که شاخصای منن رو گم نکنم.

خدایا نو نصیرم باش تا تو این چند قلم دنیا گم نشم.

خدایا تو نصیرم باش تا غرور وجودمو نگیره که غروره باعث میشه خیلی چیزا رو فراموش کنم.

خدایا تو نصیرم باش تا شخصی نباشم که مردم هر روز آرزوی مرگم رو بکنن و با مرگم مردم خوشحال بشن.

خدایا تو نصیرم باش تا دست از گناه برداریم.

و در آخر که تمام حرفا توش نهفته است و تمام آرزهامون با این دعا برآورده میشه خدایا تو نصیرم باش تا مانعی برای ظهور آقا و مولام حجه بن حسن(عج) نباشم.

و باز این جمله ی قشنگ شما چیا ازش می فهمین به منم بگین:

ديروز از هر چه بود گذشتيم،امروز از هر چه بوديم ...!! آنجا پشت خاكريز بوديم و اينجا در پناه ميز ...!! ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود ...!! آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو !! مي دهد...!! الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم . بصيرمان كن تا از مسير برنگرديم و آزادمان كن تا اسير نگرديم...

نوشته شده در دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

برای دیدن تمامی عکسها روی ادامه مطلب کلیک کنید


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 23 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

کاش ما آدمها اینقدر ظرفیت داشته باشیم که کسی انتقادی از ما کرد قدرت پذیرش آن را داشته باشیم ما به زبان خودمون می گوییم که ما معصوم نیستیم یعنی اشتباهاتی داریم ولی بعضی اوقات اگر کسی کار اشتباه ما را بگوید قبول نمی کنیم یا اینکه با تندخویی یا ... جوابش را می دهیم.

انتقاد از دید جامعه شناسان وسیله ای برای انگیزش ، آموختن ، توسعه ، آموزش و ایجاد روابط قوی می باشد پس خوب است که قدرت انتقاد در خودمان را بالا ببریم .

اگه کسی از ما انتقاد کرد او رادشمن خود ندانیم هرچند هر حرفی انتقاد نیست ولی ما ابراز مشکلات روزمره در زندگی و اداره جات را مد نظر می گیریم.

هر شغلی انتقاد دارد از رئیس جمهوری گرفته تا کارمند ، بازاری و... همه قابل انتقاد هستند چون ما انسانهای قابل خطا این مسئولیت ها را بر عهده می گیریم . اولین قدم در بحث انتقاد استقبال از انتقاد است نه اینکه محل کار یا زندگی خود را به محیطی بسته و خفقان تبدیل کنیم . دومین قدم فکر کردن در مورد انتقادهای دیگران است . با خود فکر کنیم که یک انتقاد از طرف هر کس که بود تا چه حد مورد قبول است ( البته بدون هیچ سوء تفاهمی) سومین قدم بهبود سازی مسائلی که مورد انتقاد است نه اینکه بعد از فکر کردن در مورد انتقاد و بعضی اوقات قبول کردن آن انتقاد ولی هیچ حرکتی در بهبود سازی آن نکردن کار را مشکل تر می کند.

قدرت انتقاد را در خودمان بالا ببریم . آن موقع است که شهرمان ، استانمان ، کشورمان مدینه فاضله خواهد شد خود به خود بعد از انتقاد حس مشورت در ما زنده می شود و ما را به اجبار به سوی مشورت می کشاند . با دیگران به مشورت می نشینیم . نه اینکه سلطان وارانه به تمام امور نگاه می کنیم. آن موقع است که خیلی از امورات و کارهای محوله درست خواهد شد.

رهبر فرزانه ما بارها بر روی کرسی های آزاد اندیشانه در دانشگاه ها و حوزه های علمیه تاکید کردند و همانطور که در سخنرانی چند وقت پیش ایشان فرمایش داشتند که از وضعیت کرسی های آزاد اندیشانه راضی نیستم این بحث را مخصوص دانشگاه و حوزه های علمیه نمی دانم برای همه جا لازم می دانم خوب مایی که ادعای ولایت مداری داریم کجای کارمان را با آزاد اندیشی و انتقاد پذیری انجام دادیم . پس چه خوب است که بار دیگر به رهبرمان در این مورد لبیک گوییم و قدرت انتقادپذیری را در خود و قدرت انتقاد کردن را به دیگران افزایش دهیم.

ان شاء الله 

نوشته شده در جمعه 25 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

یه روز از خونه بیرون زدم دیدم تو خیابون چه شلوغه ؟همه مردم تو خیابون بودن وای چه هیاهویه همه از هم فرار می کردن چه گیر و داری بود مات و مبهوت به همه نگاه می کردم چرا از هم فرار می کنن؟ یه دفعه ای صدای شیپوری درآمد گوشامو گرفتم خیلی صداش بلند بود بعد اون دیدم یه تعداد سواره نظام اومدن تک به تک آدما رو می گرفتن و می بردن یه تعداد هم سراغ من اومدن و به زور منو بردن یه سالنی بود پر از آدم چند نفر هم اون بالا نشسته بودن نامه تک تک آدما رو می خوندن .

شما آقای رئیس : 1. سوء استفاده از بیت المال 2. ناحقی در حق کارکنان خود 3. ناحقی در استخدام افراد و پارتی در آن 4. استفاده از اموال بیت المال 5. .... گفت و گفت تا ....

شما آقای کارمند: 1. سوء استفاده از اموال بیت المال 2. کم کاری در امورات محوله 3. بد رفتاری با مردم و ارباب رجوع 4..... گفت و گفت تا ....

شما آقای بازاری : 1. احتکار 2. جنس خوب و بد را قاطی کردن 3. از حق مردم دزدیدن 4. بد حسابی 5..... گفت و گفت تا....

شما آقای .... شما خانم .....

وای چه هیاهویی بود .

شما ..... : 1. به خاطر عبادات 2. به خاطر راستگویی 3. به خاطر امانتداری 4. به خاطر درستکاری 5..... گفت و گفت تا....

و اما شما ....

با من بودن حالا نوبت من رسید ، نامه ام را باز کرد و شروع به خواندن کرد.

1. فراموشی در حق امام و شهدا 2. ریاکاری در کارهای محوله 3.ناحقی در حق مردم 4..... گفت و گفت تا....

همه بدیهامو گفت یعنی الان روز محشره؟ چه سخته؟

خدایا یه فرصت کوتاه دیگه به من بده تا جبران کنم جبران همه بدیها جبران همه فراموشی ها .

خدایا یه فرصت دیگه بده تا همه کارمو درست کنم .

خدایا یه فرصت دیگه بده تا همه ناحقی هامو جبران کنم . یه فرصت دیگه بده تا حقامو نسبت به بیت المال پس بدم. یه فرصت دیگه بده تا ناحقی رو به جای حق نشان دادم درستش کنم. خدایا یه فرصت دیگه بده تا استخدامی که به پارتی و زور انجام داده بودم از صاحبان حق حلالیت بطلبم. خدایا یه فرصت دیگه بده تا ..... .

اما نه فرصتی نمونده بود . اومدن دنبالم تا منو ببرن وای خدای مهربان . دو نفر آدم خشن و گرز و چماق به دست . می خواستم فرار کنم که یه دفعه ای یکیشون با گرزش تو سرم زد و ..... .

با پریشونی از خواب پریدم نفس نفس دور و ورمو نگاه کردم دیدم هوا تاریکه ، تو خونه ام ......

وای خدا خواب دیدم..... شکر شکر الحمدالله که خواب بود .

اما نه یه روز در بیداری این روز رو خواهم دید و منم با اعمال خودم . با بدرفتاریهای خودم در حق دیگران.... با ظلمهای خودم در حق جوانان این مملکت.... با حق شکنی های خودم در حق مردم ..... وای خدا تو یه فرصت دیگه به من دادی .

آیا من باز به کارهایم ادامه می دهم یا ......

نوشته شده در پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

حدیث قدسی:خداوند به حضرت آدم فرمود من بزودی همه نیکیها را برای تو در چهار چیز جمع

خواهم کرد

حضرت آدم گفت :خداوندا آن چهار چیز کدامند؟

خداوند فرمود

یکی از آنها مربوط به من است

دومی مربوط به خود توست

سومی مربوط به من وتوست

چهارمی مربوط به تو ومردم است

آدم گفت: خدایا آنها را برایم توضیح بده تا بدانم 

خداوند متعال فرمود: آنچه که مربوط به من میباشد اینست که

اول :به من عبادت کنی وچیزی رابرایم شریک قرارندهی 

دوم :آنچه مربوط به توست این است که من پاداش هرعمل نیک تورابیش از میزان استحقاقش میدهم 

سوم آنکه مربوط به من وتو میباشد اینکه تو دعا کنی ومنهم اجابت نمایم 

چهارم : آنکه میان تو ومردم است اینکه نسبت به مردم همان رفتاری را داشته باشی که میخواهی دیگران درباره تو داشته باشند

اقتباس از کتاب حدیث قدسی .. مرحوم شیخ حُـــّر عاملی ص۱۲

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

.. به همه شما وصيت مي کنم، همة شمايي که اين صفحه را مي خوانيد، قرآن را بيشتر بخوانيد، بيشتر بشناسيد، بيشتر عشق بورزيد، بيشتر معرفت به قرآن داشته باشيد، بيشتر دردهايتان را با قرآن درمان کنيد، سعي کنيد قرآن انيس و مونستان باشد، نه زينت دکورها و طاقچه هاي منزلتان.


به دوستان و برادران عزيزم وصيت مي کنم کاري نکنند که صداي غربت فرزند فاطمه (س)« مقام معظم رهبري » را که همان نالة غريبانة فاطمه (س) خواهد بود، به گوش برسد. نگذاريد آن واقعه تکرار شود، حتماً مي پرسيد کدام واقعه ؟ همان واقعه اي که بي بي فاطمه زهرا (س) نيمة دل شب دست به دعا بردارد که: « اَلَّلهُمَّ عَجِّل وَفاتِي سَريِعاً ».همان واقعه اي که علي (ع) از تنهايي با چاه درد و دل کند. همان واقعه اي که امام خميني(ره) بگويد: من جام زهر را نوشيدم و نالة غريبانة «اَلَّلهُمَّ عَجِّل وَفاتِي سَريِعاً» او، فاطمه (س) را به گريه آورد.


شيعه ها! مسلمونا! حزب اللهي ها! بسيجي ها! و.. نگذاريد تاريخ مظلوميت شيعه تکرار شود. بر همه واجب است مطيع محض فرمايشات مقام معظم رهبري که همان ولايت فقيه مي باشد، باشند. چون دشمنان اسلام کمر همت بستند تا ولايت فقيه را از ما بگيرند شما همت کنيد، متعهد و يکدل باشيد تا کمر دشمنان بشکند و ولايت فقيه باقي بماند.


.. زماني که زير تابوت مرا گرفتيد و به سوي آرامگاه مي بريد تا مي توانيد مهدي (عج) و فاطمه (س) را صدا بزنيد . تنها اميد من که همان دستمال سبزي است که هميشه در مجالس و محافل مذهبي همراه من بوده، به اشک چشم دوستانم متبرک شده است روي صورتم بگذاريد .

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

پس از یک مهلت یک ماهه به گروهک تروریستی پژاک، نیروی زمینی سپاه عملیات خود علیه این گروهک را از سر گرفت.
به گزارش گرداب، پس از یک مهلت یک ماهه به گروهک تروریستی پژاک، نیروی زمینی سپاه عملیات خود علیه این گروهک را از سر گرفت.

پس از یک مهلت یک ماهه در ماه مبارک رمضان به گروهک تروریستی پژاک برای عقب نشینی اشرار و تروریست‌های این گروهک از مناطق مرزی شمال غرب کشور، به دلیل عدم رعایت این مهلت، رزمندگان قرارگاه حمزه سیدالشهداعلیه‌السلام نیروی زمینی سپاه عملیات جدیدی را آغاز کردند.

این عملیات با هدف پاکسازی مناطق آلوده مرزی شمال غرب کشور و عقب راندن گروهک‌ تروریستی پژاک از ارتفاعات منطقه عمومی سردشت آغاز و تاکنون ضربات سنگینی به این گروهک وارد شده است.
 
عملیات تا پاکسازی کامل مناطق مرزی از لوث وجود ضد انقلاب، اشرار و تروریست‌ها و تامین امنیت پایدار و کامل و رفع موانع توسعه و پیشرفت منطقه ادامه خواهد داشت.
نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

و برابر پول خون کسی را که در راه کمک به ما کشته شود می دهیم؛ 100 میلیون به هر نفر پول خون می دهیم!

به نقل از جام نیوز، "بهرام آبتین" لیدر جنبش ایرانبانان در تاریخ 2سپتامبر (11شهریور) در ادامه توهین های خود به مردم ایران این بار با نادیده گرفتن شعور و آگاهی ملت ایران و با اشاره به اینکه هرکس همراه ما علیه جمهوری اسلامی حرکت کند، به او پول می دهیم گفت:

«هر کس به ما کمک کند و در این راه جانش را از دست بدهد به ایران قسم! دو برابرش را خواهد گرفت. هرکس جانش را از دست بدهد برای بازماندگانش غرامت در نظر گرفته می شود. به ازای هر نفر صد میلیون تومان پول خون می دهیم! آنها خانواده دارند، هر کس هم زخمی بشود تا آخر عمرش از صندوق ملی ایران بهره مند خواهد شد.»

این سلطنت طلب بی سواد خیال کرده مردم ایران هم مثل خود او و هم فکران عقب افتاده اش حاضرند به خاطر پول دست به هر کاری بزنند.
 
ظاهراً فراموش کرده که همین مردم در دهه پنجاه با از جان گذشتگی و تقدیم خون های پاک خود، بساط سلطنت و سلطنت طلبان را یک جا از میهن اسلامی بیرون انداختند بدون اینکه چشمی به مال و منال دنیوی داشته باشند.

در آخر هم به بهرام آبتین یادآوری می کنیم که دو برابر پول خون به نرخ روز 180 میلیون (2ضربدر90) است. پس یک وقت توهم نزند که دست و دلبازی به خرج داده است!
نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

ای قلم از قدرتی غالب بگو

از علی ابن ابی طالب بگو

از علی مرد سياست مرد دين

از علی تنهاترين مرد زمين

بيعت ما دوستان عين ولاست

زاده ی زهرا علی روح خداست

عده ای از همرهان جاهل شدند

در حمايت از علی كاهل شدند

خاك شهر كوفه بر سر هايتان

پشت بر مولا و زهرا كرده ايد

هيچ شرمی از شهيدان كرده ايد

حرفی از اعماق ايمان می زنم

با لب و حلق شهيدان می زنم

صامری ها با قلم بت ساختند

فتنه در دامان دين انداختند

دين فروشان قلعه و بارو زدند

يك به يك پشت قلم اردو زدند

با اساس دين تسامح می كنند

پای ارزشها تساهل می كنند

هديه بر رقاصه ها واجب نبود

قدر عالم كمتر از مطرب نبود

تا كه گردد فتنه و آشوب جمع

جبهه ای ها باز با هم هم قسم

نايب مهدی ولی داريم ما

شيعيان سيد علی داريم ما

 

خدايا تا ظهور دولت يار..... گل پيغمبر ما را نگه دار

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

مادر شهیدی از کاشان دستبند طلایی را که برای آینده فرزندان خود کن
واکنش امام خمینی به نامه مادر شهید

ار گذاشته بود در سال 67 به امام خمینی هدیه می‌کند تا هزینه جبهه‌های جنگ نماید.

مادر شهید سید علی اصغر کیا در نامه خود به حضرت امام نوشته است

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

امروز دنبال قلم و کاغذی گشتم تا بنویسم از دردام بنویسم از دلم که سنگین شده ، دیگه تاب تحملش رو ندارم ، دیگه صبر ندارم خدایا تا کی باید ببینم این دوروییها رو. به قول آقا امروزه دشمن و دوست ، ظالم و مظلوم از هم جدا کردنش سخت شده . خدایا ادعای ولایت مداری داریم و بویی از ولایتی بودن را نداریم خدایا آقا چه مظلومه، آقا از دست ما دوروها چه می کشه؟!

وقتی این عمار آقا بلند میشه عماریون کجان؟

عماریون همان هایی هستند که ادعای تخصص گرایی می کنند ولی نیروهایی از آنها حمایت می کنند هیچ گونه تخصصی ندارند و با بند پ و ... باید ها را القا می کنند؟!

عماریون همان هایی هستند که فرمایشات آقا را مبنی بر جاذبه و دافعه را به خوبی اجرا کردند؟!

عماریون همان هایی هستند که اتحاد بین مسلمین را در جلوی همه برنامه های خود قرار داده اند؟!

عماریون همان هایی هستند که ادعای پاک بودن و خوب بودن را دارند؟!

عماریون همان هایی هستند که قدرت کوچکترین انتقادها را ندارند و با کوچکترین انتقاد سریع منتقد را حذف می کنند؟!

عماریون همان هایی هستند که تمام آرمان های انقلاب را زیر پا می گذارند؟!

عماریون همان هایی هستند که حق های زیادی بر گردن خود دارند؟

عماریون همان هایی هستند که ...

وای وای به خدا یه لحظه فکر می کنم می بینم آقا عجب صبری داره که ما رو تحمل می کنه ! هر روز تو فرمایشاتش سخنی از آه و ناله بلند است.

آقا من و امثال من دل شما رو خون کردیم .

فردا در محضر امام زمان در قبال امانتی که به ما داده بود چه جوابی داریم!! چه جوابی در قبال شهدا داریم!

چه جوابی در قبال امام داریم!

به خدا ما دیگه نهایت شیم؟!

با نام امام و شهدا و انقلاب در حق همه اینها ظلم کردیم . شرمنده امام زمانم - شرمنده سید روح الله - شرمنده شهدا . چند وقت پیش وصیت نامه شهید علمدار رو خوندم و در اختیار شما عزیزان قرار دادم:

«زماني که زير تابوت مرا گرفتيد و به سوي آرامگاه مي بريد تا مي توانيد مهدي (عج) و فاطمه (س) را صدا بزنيد . تنها اميد من که همان دستمال سبزي است که هميشه در مجالس و محافل مذهبي همراه من بوده، به اشک چشم دوستانم متبرک شده است روي صورتم بگذاريد .»

شهید عملدار زمانی که از شب اول قبر می ترسه از آخرت می ترسه وای به من رو سیاه چه جوابی دارم در جواب این همه حق شکنی ها؟ در مقابل این همه گناه که فقط خود خودم می دانم؟ از تمام ریا کاریهام،  از تمام دوروییهام، از ...

کاش ما آدما شبا بشینیم کارای روزمون را یه بازنگری کوچک بکنیم. ببینیم چکار کردیم و نکردیم ، دل کی رو شکستیم و دل کیا رو شاد کردیم . کجای کارمون اشتباه و کجا درست بود؟

یا نه اشتباه کردم هیچ فکر نکنیم بخوابیم شب خوش!!!!

امشبو با دل پری خوابیدم و دعاهای زیادی کردم.

ای خدای مهربان ...............


نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

چند وقت پیش به چند تا از دوستان اس ام اس دادم و آدرس وبلاگم رو به اونا دادم و از اونا درخواست یاری کردم چند تا از بچه ها بر سرم منت نهادند و تماس گرفتند و داستان وبلاگم رو جویا شدند و من توضیحاتی در مورد وبلاگم دادم هر چند تعدادی با کینه و بغض خاصی به این وبلاگ نگاه کردند ولی خدا را شاهد میگیرم تنها قصدم از ایجاد این وبلاگ فقط و فقط پیشبرد بسیج شهرستان و ارائه پیشنهادات و انتقادات در مورد بسیج شهرمان و گوش کردن به فرمایشات آقا مبنی بر جنگ نرم ، جنگی که امروزه دشمنان قسم خورده ما از طریق اینترنت و شبکه های ماهواره ای بدون هیچ زور و اجباری وارد خانه های ما شده اند .

پس این وظیفه را بر خود واجب دانستم که از تعدادی از بسیجیان دعوت کنم که این وبلاگ را رو به جلو حرکت دهیم ولی متاسفانه بعضی ها فقط بسیجی بودن را لباس چریکی پوشیدن در داخل خیابانها و اسلحه با خود حمل کردن ترجمه کرده اند در صورتی که وظیفه اصلی امروز بسیج جنگ نرم و بعد از آن چریکی پوشیدن و جنگ سخت است امروز ما باید بصیرت گیر و بصیرت بخش باشیم امروز باید با جنگ نرم پشتیبان ولایت باشیم بسیجیان عزیز هم وطن ، هم استانی و همشهری بیایید وظیفه خود را بشناسیم بیایید امروز عهدی با رهبر خود ببندیم که دیگر عقده های شخصی را وارد عرصه بسیج نکنیم ، دیگر با هم متحد باشیم ، سپاه و بسیج دو کلمه از هم جدا نشدنی هستند پس بیایید پاسداران و بسیجیان با هم باشیم هر چند با هم هستیم ولی این اتحاد را بیشتر کنیم تا به دشمنان نادان خود بفهمانیم که این جوانان همان جوانان دیروز هستند که در میدانهای جنگ سخت با اسلحه های نا چیز حاضر شدند و امروز این جوانان با اسلحه توانای قلم وارد عرصه شده اند تا مشتی بر دهان آنان بزنیم . پس امروز قلم هایمان را برداریم تا نشان دهیم ما همیشه پیرو آقا هستیم و با شعار خامنه ای خمینی دیگراست ولایتش ولایت حیدر است با منطق و انتقاد پذیری ببه جلو حرکت می کنیم.

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

سلام آقا

سلام مولایم

عزیز زهرا دلمون برات خیلی تنگ شده.

عزیز زهرا شرمنده ایم که هنوز نتونستیم 313 نفر بشیم. عزیز زهرا فردا جمعه ای دیگه است و باز من منتظر به زمین و آسمان نگاه می کنم. خدا روز جمعه چه سخته از صبحش منتظر تا غروبش که دلگیری که جمعه ای دیگر گذشت و آقا نیامد.

آقا شرمنده ام باز فردا صبح پرونده این روسیاه رو به شما نشان میدن و ...

ولی باز منتظرم ، منتظر فراموش کاری که توشه ای به جز گناه نداره قول میدم گناه ها رو ترک کنم دیگه گناه نکنم......

ولی نه هزار بار از این قولا دادم و فراموش کردم ......

آقا جان شرمنده ای رو سیاه شب جمعه اومده در خونتو میزنه! دوست دارم زار زار گریه کنم و آقامو صدا بزنم می دونم تو هم بهم نگاه می کنی . چه کنم آقا نمی تونم ترک گناه کنم از پس نفسم بر نمی آم. سخته.

تنها امیدم به شماست. آقا شب اول قبر برام سخته. آقا سوالای نکیر و منکر برام سخته. آقا توشه ای ندارم جز گناه. آقا چشم امیدم به مادرت و شماست. من که کسی رو ندارم جز شما.

خدایا تو خودت گفتی اگه تو بنده یک قدم برداری من صد قدم بر می دارم. من یه قدمو برداشتم دارم شب جمعه آقا آقا می کنم دارم از دوری مولا زار زار گریه می کنم .

خدایا با منزلت امام زمان، به جایگاه فاطمه زهرا(س) ، به خون حسین ، مرا ببخش .

خدایا به حق علی و آلش ظهور حجتت را نزدیکتر بفرما.

اللهم عجل لولیک الفرج

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت توسط حسام الدین کوشکی| |

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
Design By : Night Melody